" به یاد شفیعی کد کنی "
حلاج
در آینه نمایان شد .....با ابر گیسوان در باد
باز آن سرود سرخ انالحق ! ورد زبان اوست
تو در نماز عشق چه خواندی ، که سالهاست ، بالای دار رفتی و این شحنه های پیر
از مرده ات هنوز پرهیز می کنند ...
نام تو را به رمز ، رندان سینه چاک نشابور
در لحظه های مستی ! مستی و راستی !
آهسته زیر لب
تکرار می کنند
وقتی تو روی چوبه ی دارت خموش و مات بودی ...ما - انبوه کرکسان تماشا ـ
با شحنه های مامور !
همسان و همسکوت ماندیم
خاکستر تو را ، باد سحرگهان
هر جا که برد مردی ز خاک رویید !!
" یادش جاوید است "
+ نوشته شده در دوشنبه نهم شهریور ۱۳۸۸ ساعت توسط ساقی
|